رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

23 اردیبهشت-به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد!!!

  خداو ندا ! زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن..... که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است . . . مادرم دوستت دارم...............   من بدهکار توام ای مادر همه جانی که به من بخشیدی لحظاتی که برای امن من جنگیدی و بدهکار توام عمرت را روزهایی که ز من رنجیدی اشک ها دزدیدی، و به من خندیدی .... من بدهکار توام ای مادر   مامان عزیزم روزت مبارک پسرم امروز روز مادره. و تو باید همیشه یادت باشه که مامانی از من هم بیشتر واسه تو زحمت کشیدند و تو باید به مامانی عزیز احترام خاصی بذاری و حواست باشه بهشون  هیچوقت بی احترامی نکنی. مامانی م...
23 ارديبهشت 1391

13 اردیبهشت-رادین کنار دریا

سلام رادین مامان امروز صبح حرکت کردیم به سمت بندر انزلی. صبح تو خواب بودی که من آروم بغلت کردم تا سوار ماشین بشیم،اما تو بلافاصله بیدار شدی و کلی ذوق کردی که داری میری د د. در ماشین هم تو صندلی خودت کنار مامانی نشسته بودی و گاهی اوقات میامدی بغل مامان یه کوچولو با دنده بازی میکردی و دوباره برمیگشتی سر جای خودت. کلا پسر خوبی بودی و اذیت نکردی. عصر هم رفتیم کنار دریا و تو با دیدن اون همه آب کلی تعجب کرده بودی و من دریا را نشونت میدادم و میگفتم آب، بعد گفتم رادین آب کو؟ تو هم دریا را نشون میدادی بعد از چند ثانیه یکهو گفتی آبو (مخفف آب کو؟) راستی امروز یاد گرفتی و میگی دوو تا. ١٤ اردیبهشت -امروز...
19 ارديبهشت 1391

15 اسفند-یک مروارید دیگه....

سلام بهار زندگیم گلم بازم یک مروارید دیگه به مرواریدهای صدف دهنت اضافه شد. جوانه زدن ٦ امین دندانت مبارک.......... دندان وسط بالا سمت راست. تو لبخند خدایی عزیزترینم... تو لبخند شیرین خدایی... مگه می شه برای خدا لبخندی زیباتر از خنده معصومانه یه کودک در نظر گرفت... برای من ، تو زیباترین لبخند خدایی... من با خنده های شیرین تو پرواز می کنم... اوج میگیرم... از مادر بودنم لذت می برم... من عاشق خنده های نازنین توام رادینم... جان شیرینم... عزیزترینم... این روزا حسابی شیرین شدی.وقتی بهت میگیم رادین بوس بده ،سریع سرت را میاری جلو تا بوسش کنیم.قربونت برم اینقدر عزیزی. اما حسابی کلافه ای دندونات اذیت...
16 ارديبهشت 1391

8 اردیبهشت -چهار و دست و پا رفتن مدل رادینی

سلام گلم امروز بعد از تمرینات چند روزت برای اولین بار موفق شدی خودت به سبک خودت چهار دست و پا بری یعنی میشینی و بعدش با دو تا دستت خودتو میکشی جلو و دیگه با سرعت خودتو به هر جا که بخوای میرسونی .دیگه راحت شدی گلم .توپتو پرت میکنی و خودتو بهش میرسونی و دوباره پرتش میکنییییییییی. اما همین امروز چند بار با صورت آمدی رو زمین و مامان ناراحتت شد.آخه سوزناک گریه میکردی. امشب شام خونه عمه شمسی من دعوت بودیم. و تو کلی شیرین زبونی کردی.(البته به زبان رادینی)ما که متوجه نمیشدیم چی میگی اما خودت میگفتی و به حرف خودت میخندیدی.  رادین خوشتیپ رادین و خاله مهس...
10 ارديبهشت 1391

1 اسفند-30 روز تا تولد

سلام گلم فقط 30 روز دیگه مونده تا تو یک سالت بشه. اصلا باورم نمیشه عزیزم. دیروز عصر خاله مهسا آمد خونمون تا پیش تو بمونه و من برم خرید.اما بعد تصمیم گرفتیم سه نفری بریم. تو هم عاشق د د-تا من گفتم رادین بریم د د .شروع کردی به غر زدن که باید منو بغل کنی.حالا مگه متوجه میشدی که رادین جان بذار لباساتو بپوشم.فقط داد و بیداد میکردی. خلاصه رفتیم خرید و تو حسابی کیف کردی . تو این چند روزه وقتی می خوابونمت،خیلی تلاش میکردی تا خودت بلند شی و بشینی. اما امروز واسه اولین بار تونستی خودت از حالت خوابیده بلند شی و بشینی.......... شب هم که خواب بودی،یکهو دیدم خودت چشم بسته نشستی...مامان جان حالا چه وقت نشس...
7 ارديبهشت 1391

13 بدر

سلام پسرم امروز حدود ساعت 12 اول رفتیم سراغ عمو شهاب و خانوادشون بعد همه با هم رفتیم ویلای دایی جون در گوار (دایی بابا) همه بودند و کلی خوش گذشت تو هم کلی دلبری کردی. حدود ساعت 12 شب برگشتیم و در این مدت تو فقط دو تا نیم ساعت چرت زدی و دیگه اخر شب حسابی خوابت میامد اما با این حال بغل بابابزرگ نشسته بودی و بقیه را نگاه میکردی. مامانی و خاله مهسا هم با خانواده عمو سعید رفتند بیرون. راستی ساعت 8 شب خاله اکی و خانوادشون پرواز دارند به سمت مدینه. دیروز عصر آمدند خداحافظی کردند وازشون خواستم کلی واسه ما و مخصوصا تو دعا کنن. امسال عید هم ما مسافرت نرفتیم.همش اراک بودیم و فقط رفتیم عید دیدنی. ...
7 ارديبهشت 1391

2 اردیبهشت-13 ماهگی رادین کوچولو

سلام گلم پسرم ١٣ ماهگیت مبارک                                                                شنبه شب ٢٦فروردین شام مهمون خاله اکی بودیم که از مکه اومده بودند.رفتیم تالار پذیرایی ماشین سازی کلی هم مهمون داشتند.بازم تو فریما دوست کوچولوتو دیدی. منم طبق معمول از شما دو تا عکس یادگاری انداختم. دوشنبه عصر هم ر...
7 ارديبهشت 1391

6 اردیبهشت-رادینم 400 روزه شد.....

سلام فرشته من ٤٠٠ روزگیت مبارکککککککک پسرم این روزا همش دوست داری یک نفر دستت را بگیره و تو فقط تاتی تاتی کنی ،اگر توپ هم جلوی پات باشه نور علی نوره،با پاهات همچین توپ را پرت میکنی که انگار چند ساله این کاره ای.همه بهت میگن رادین فوتبالیست. جدیدا یاد گرفتی به جای چهاردست و پا رفتن،وقتی نشستی خودتو میکشی جلو و یکهو خوتو پرت میکنی جلو و من باید همش مواظبت باشم تا خدای نکرده اوف نشی. غذا خوردنت هم یکم بهتر شده.اما بازم وقتی غذا میذارم دهنت یاد بازی کردنت می افتی و با دهنت شروع میکنی به صدا در آوردن که نتیجش میشه..........بیرون ریختن هرچی تو دهنت.و خدا نکنه این بازی یادت بیفته .چون دیگه همش تکرارش میکنی و مامان را کلاف...
7 ارديبهشت 1391
1